دقت کردی همه مغازه ها صدای سازشون به راهه ؟.....رفته بودیم تو یکی از این مغازه ها.....که یهو آهنگ عوض شد...................
شاید فراموشت شدم.....
شاید دلت تنگه برام......
شاید بیداری مثله من....
به فکر اون خاطره ها.....
شاید تو هم شب که میشه.....
میری به سمت جاده ها.......
بگو تو هم خسته شدی مثله من از فاصله ها....
با هر قدم برداشتنت....فاصله بینمون نشست......
لحظه ای که بستی درو....شنیدی قلبم شکست...
یادت بیاد که من کیم......همون که میمیره برات.....
همونی که دل نداره برگی بیفته سر رات....
نمی تونم دورت کنم.... لحظه ای ازتو رویاهام.....تو مثله خالکوبی شدی....تو تک تک خاطره هام....
از کی داری تو دور میشی....از من که میمیرم برات.....
از منی که دل ندارم ، برگی بیفته سر رات.......
بگو من از کی بگیرم......حتی یه بار سراغتو.....دارم حسودی میکنم....به آیینه ی اتاق تو....کاش جای اون آیینه بودم.....هر روز تو رو میدیدمت....کاشکی هنوز داشتمتو....هر لحظه می بوسیدمت.......
خنده و هیجان رو لبم خشک شد...........هیشکی هیچی نگه.......من 20 روز دائم این آهنگو گوش میکردم و زار زار.......وای یهو وسط خیابون تو وجودم غوغا شد.......
عین احمقا با خط به خط این آهنگ کلی داستان داشتم.......اون جاش که میگه " شاید فراموشت شدم"
با خودم میگفتم آره حتما همه چی فراموشش شده.......
" شاید دلت تنگه برام......شاید بیداری مثله من....به فکر اون خاطره ها.....شاید تو هم شب که میشه.....میری به سمت جاده ها......."میگفتم آرررررره ، عمرا یه لحظه هم به من فکر کنه....اون از من خوشش نمیومد راحت شد بنده خدا......
"با هر قدم برداشتنت....فاصله بینمون نشست......لحظه ای که بستی درو....شنیدی قلبم شکست..." : همش یاده آخرین جلسه تست استاد احمدی میفتادم.....اون لحظه که جلو در کلاس وایساده بود منتظر بچه ها که اونا هم بیان با هم برن حیاط ولی من...........میخواستم رد بشم......جوری که بهش نخورم.....هه هه....ای بابا....رد شدم رفتم آب خوردم اومدم که برم تو غزاله دستمو گرفت گفت کجا میری تو؟؟ بیا بریم حیاط.....گفتم : نه میرم تو.......ولی راضی نشد....منو برد تو جمع خودشون که......
"بگو من از کی بگیرم...... حتی یه بار سراغتو...." کلی فکر کردم آخر به سهیلا گفتم که یه خبری چیزی.....تا یکم از منگی اومدم بیرون......غزاله هم مفید بود......یادش بخیر داشتم میمردم از بی خبری........زنگ زدم گفتم چه خبر از فلانی؟؟؟
"دارم حسودی میکنم....به آیینه ی اتاق تو....کاش جای اون آیینه بودم.....هر روز تو رو میدیدمت....کاشکی هنوز داشتمتو....هر لحظه می بوسیدمت......." اینجاش که دیگه فقط هق هق بود.....میگفتم یعنی اتاقش چه شکلیه ؟؟؟ آیینه شو کجا زده؟؟؟ خوش به حال آیینه ش.....ای کاش تازه میرفتیم کلاس اول.....فک کن دیوانگی چقدر حاد بود که می خواستم دوباره 12 سال درس بخونم فقط به خاطره اینکه هر روز ببینمش.....
آقا نذارید این آهنگارو.....میبینی چقدر برام تازه س.......لامصبا رو عین چی از برم.....اینجوری درس میخوندم نمره A یونی و رو هوا میزدم....
هیچی دیگه چن روز بود بیخیالش شده بودم بازم یاده بچه بازیام افتادم......
نظرات شما عزیزان: